چراغ افروزنده. افروزندۀ چراغ. روشن کننده چراغ، مجازاً، بمعنی روشنی بخش: چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانانست مباد این جمع را یارب غم از باد پریشانی. حافظ
چراغ افروزنده. افروزندۀ چراغ. روشن کننده چراغ، مجازاً، بمعنی روشنی بخش: چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانانست مباد این جمع را یارب غم از باد پریشانی. حافظ
چراغ کم نور. (آنندراج). عبارت از چراغ بی فروغ. (غیاث). کنایه از چراغ کم سو و کم نور: خدایا سینه ای بی سوز دارم دلی همچون چراغ روز دارم. وحید (از آنندراج). ، آفتاب. (آنندراج ناظم الاطبا). کنایه از آفتاب. (غیاث) : صرصر آهم چراغ روز را خاموش کرد موج اشکم آسمان را حلفه هادر گوش کرد. ؟ (از آنندراج)
چراغ کم نور. (آنندراج). عبارت از چراغ بی فروغ. (غیاث). کنایه از چراغ کم سو و کم نور: خدایا سینه ای بی سوز دارم دلی همچون چراغ روز دارم. وحید (از آنندراج). ، آفتاب. (آنندراج ناظم الاطبا). کنایه از آفتاب. (غیاث) : صرصر آهم چراغ روز را خاموش کرد موج اشکم آسمان را حلفه هادر گوش کرد. ؟ (از آنندراج)